در پست قبل در خصوص بخش روستایی و تغییرات آن در بازه زمانی فوق صحبت شد و در این قسمت به به فعالیت های تولیدی شهری و تغییراتی که در این زمان داشته اند اشاره می شود. در کتاب به طور مفصل و به همراه آمار موضوع بیان شده است اما من به چند مورد به صورت نمونه وار اشاره می کنم:
1- پارچه بافی: در اواسط قرن 19 پارچه های انگلیسی وارد بازار می شود و توجه داشته باشید که گمرکی به آن معنا وجود ندارد و به واسطه قراردادهای دوجانبه و شرایط کامله الوداد این محصولات بدون حق گمرکی وارد می شد و در نتیجه بازار داخلی توان رقابت با محصولات کارخانه ای را نداشت (قیمت تمام شده پایین تر). در نتیجه مثلاً در شیراز تعداد واحدهای بافندگی دستی از 500واحد در سال 1800 به 10 واحد در سال 1857 کاهش یافت.
2- حریربافی: به همین ترتیب در اصفهان تعداد کارگاه های حریربافی از 1250 واحد در 1820 به 486 واحد در دهه 1840 و 240 واحد در دهه 1850 و نهایتاً 12 واحد در اواخر دهه 1870 تنزل پیدا کرد. توجه داشته باشید سقوط این صنایع به همراه خود مشاغل وابسته نظیر رنگرزی و حلاجی و... را به نابودی کشاند.
3- در طی این دوران صنایع جدیدی به صورت موردی پایه گذاری گردید ولی به دلیل نبود حمایت های حکومتی (اساساً نمی توانستند حمایت کنند... همان قراردادها) و عدم امکان رقابت همگی شکست خوردند. درنتیجه وقتی نویسنده فهرست مشتریان بانک استقراضی روس را در سال 1909 بررسی می کند 1060 ایرانی در زمینه تجارت و مالی فعالیت داشته اند و تنها 9 نفر به کار صنعتی مشغول بوده اند.
4- طبیعی است که در نتیجه بندهای فوق نرخ بیکاری افزایش می یابد و ما با پدیده مهاجرت غیردایم برای کار مواجه هستیم. مثلاً در سال 1900 تعداد کارگران فصلی ایرانی که به روسیه رفته اند حدود 100 هزار نفر است و این تعداد در سال 1913 به 500هزار نفر بالغ شده است.
5- بزرگترین شرکت های صنعتی در ایران دو شرکت نفت و شیلات بوده اند که مربوط به انگلیس و روسیه بودند و در اولی 7 تا 8 هزار و در دومی 4 تا 5 هزار کارگر ایرانی مشغول بوده اند که همین ها اکثریت طبقه کارگر صنعتی ایران را تشکیل می دادند.
6- طبقات پایین شهری وضعیت اسفناکی داشته اند. کنسول بریتانیا در تبریز در سال 1897 چنین گفته است: طبقه های پایین نیازمندی های معدودی دارند, تکه ای نان سنگک و مقداری پنیر آنها را کفایت می کند اما توان آنها در تامین همین نیازهای اندک نیز روز به روز کمتر می شود.
7- درآمد روحانیون هم در طول این قرن رو به کاهش بود. متمولینشان به مرور املاک خود را از دست دادند و روحانیون فقیرتر با افزایش قیمت مایحتاج زندگی و از دست دادن پایگاه اقتصاد شهری دچار فشار بیشتری شدند. آنان حکومت قاجار و قدرتهای خارجی را مسئول این نابسامانی می دانستند. همین تفکر موجب وحدت روحانیت در این زمان گردید. (آستانه انقلاب مشروطیت)
8- افزایش قیمت مواد غذایی... درصدی که ذکر می شود به نظرم غلط بود!! 5.5 درصد!!! آخه این که چیزی نیست! یا ما پوست کلفت شدیم یا این درصده غلط است. (البته فکر کنم شق اول صحیح است)
9- اضافه دستمزدها از میزان تورم کمتر بود... این اجداد ما هم چقدر فوفول بودند!! آخه اینم مشکل است!!
10- این بند آخر مربوط به میانگین سن امید به زندگی است که در سال 1900 کمتر از 30 سال بوده است. که این یکی را در تلاش هستیم دوباره تاچ کنیم!
سلام و ممنون.
آمارها وحشتناک و اسفناکه.
همهچی از سقوط حکایت داره.
فقر که بیاد همه چی میره ... ایمان که سهله