درنگ

فعلاً دور هم نشستیم داریم تاریخ می خونیم!

درنگ

فعلاً دور هم نشستیم داریم تاریخ می خونیم!

دولت قاجاریه

قاجاریان خودکامگانی بدون ابزار خودکامگی بودند. (آبراهامیان)

همانطور که در صورتبندی اجتماعی دوران قاجار در قسمت های قبل دیدیم , آنها نیز همانند صفویه بر شیوه های مختلف تولید و مازاد منابع آن , مسلط بودند اما در مقایسه با صفویه در هر سه شیوه تولید سنتی (شبانکاره – دهقانی سهم بری – خرده کالایی) موضع ضعیفتری داشت و در شیوه تولید سرمایه داری جدید نیز چندان فعال نبود. تحلیل ساختار تشکیلاتی و قدرت و ضعف ایدئولوژیکی قاجاریه تاییدی بر این گفته است.

دولت

شاه مانند گذشته از قدرتی مطلقه برخوردار بود و اموری مانند اعلان جنگ , عقد صلح (و البته عقد همسر به تعداد مکفی!) , بستن پیمان , واگذاری تیول , اعطای مناصب , تعیین و وصول مالیات با او بود.شاه بالاترین مرجع در نظام قضایی کشور محسوب می شد و اختیار مرگ و زندگی و مال و منال رعایا در دست او بود.

دستگاه دیوانسالاری:در طول قرن 19 دستگاه دیوانسالاری دولتی رشد کرد بطوریکه در دهه 1890 ده وزارتخانه در ایران مشغول فعالیت بودند. این امر شاید ذهن ما را به این سمت ببرد که گام های خوبی در راه ایجاد دولت مدرن برداشته شده است. اما باید توجه داشت در کنار این بخش های مدرن (وزارتخانه ها) قدرت اصلی در حوزه های سنتی متمرکز بود; مثلاً حرمسراها نفوذ چشمگیری داشتند و در راس هر دستگاه خانواده های معدودی حاکم بودند که از طریق وصلت با شاهدخت ها موقعیت خود را مستحکم می کردند. نگاه آنها به دستگاه های زیر نفوذ خود همانند نگاهشان به املاک خصوصی خود بود... به نظرم دولت مدرن در ایران از همان آغاز به شکلی کاریکاتور گونه به دنیا آمد. مثلاً شاهان قاجار برای رفع بحران های مالی , مقام ها و مناصب را به مزایده می نهادند و البته نهایتاً هزینه آن به دوش دهقانان می افتاد.

نظام قضایی:کشور دارای دو نظام حقوقی و قضایی بود, یکی داروغه که به تخلفات شهری رسیدگی می کرد و دیگری حاکم شرع که به دعاوی مدنی و شخصی می پرداخت. طبیعتاً فساد در بخش داروغه خانه با توجه به اوضاع آن زمان کاملاً قابل تصور است , اما بلبشو در قسمت حاکم شرع هم با توجه به تعدد مدعیان آن جالب توجه است (گاهی طرفین دعوا هرکدام از مجتهدی حکمی به نفع خود می گرفتند و خلاصه داستانی... در تاریخ مشروطه کسروی مثالهایی در این باب هست و معروفترین آن شاید همان زمین بانک ملی باشد که یکی از جرقه های انقلاب مشروطیت بود).

ارتش : ارتش آقامحمدخان که اقداماتی چون یکپارچگی دوباره ایران و به قدرت رساندن قاجاریه را انجام داد , ماهیتاً فرق چندانی با ارتش شاه عباس کبیر نداشت. در سالهای بعد , عباس میرزا تلاش هایی برای نوسازی ارتش و تسلیحات آن انجام داد اما کم ثمر بود. در زمان امیرکبیر هم مجدداً ارتش منظم ایجاد شد که ظاهراً 100هزار پیاده نظام و 30هزار سواره نظام را شامل می شد. اما بعد از برکناری او ارتش راه انحطاط را پیمود. در سال 1900 ارتش ایران به غیر از بریگاد قزاق (10هزار نفر) که زیر نظر روس ها اداره می شد, تنها به 2 هزار نفر که محاظ شخصی دولتیان بودند محدود شد!

وضعیت مالی: همانگونه که در بخش های قبلی دیدیم در اثر غرامت هایی که به ایران تحمیل شد , دولت مجبور به استقراض از بانک های روس و انگلیس شد. همچنین برخی از درآمدها مانند درآمدی که از تولید ابریشم حاصل می شد در گذر زمان از بین رفت و برخی منابع نظیر گمرکات هم سوراخ های متعددی داشت! که آبی در آن جمع نمی شد, یا برخی سوء استفاده ها در بخش های دیگر نظیر فروش مناصب و ... . در کنار همه این ها حیف و میل هایی که شاه و حرمسرا و سفرهای داخلی و خارجی آنها و یا صرف بودجه های نظامی برای ارتشی که نفرات آن فقط روی کاغذ وجود داشت, فشار خوفناکی بر خزانه وارد می کرد.

دیون دولتی ایران در سال 1913 به 7650000 پوند می رسید که یعنی دولت می بایست سالی 400 تا 500 هزار پوند فقط بابت بهره آن پرداخت می نمود که خود این بهره یک چهارم بودجه سالانه را می بلعید!!! در سالهای منتهی به انقلاب مشروطیت دولت ایران با کسری بودجه شدیدی دست به گریبان بود.

مشروعیت: مجتهدان بزرگ , شاه را سایه خدا بر روی زمین می نامیدند اما در این زمان شاه دیگر نایب امام زمان نبود. از همین جا نوعی جدایی و تفکیک در کارکردهای دینی و سیاسی پدید آمد: وجود شاهان برای حفظ نظم و وجود علما برای حفظ دین لازم بود. شاه بدان سبب که سایه خدا بر روی زمین بود مشروعیت داشت و از طرف دیگر , دربار نیز مجتهدان اعلم را نایبان امام زمان می دانست.

اما به تدریج این همکاری در سالهای منتهی به مشروطیت به نوعی تقابل تبدیل شد. روحانیت , قاجاریه را به چشم دولتی می نگریستند که با آهنگی فزاینده با قدرتهای نامسلمان همکاری می کنند, قدرتهایی که می خواهند جامعه اسلامی ایران را نابود کنند.

قاجاریه که در جامعه ایران محبوبیتی نداشتند, اکنون این جا و آن جا مشروعیتشان نیز زیر سوال می رفت. این عدم محبوبیت با نارضایتی بخش های مهمی از شهرنشینان (بازرگانان, صنعتگران, روحانیت) نسبت به سلطه بیگانه بر اقتصاد , سیاست و فرهنگ ایران همراه شد و به موازات آن روشنفکران نیز ضمن انتقاد از حکومت استبدادی معتقد بودند قانون باید جلوی حکومت مطلقه را بگیرد و آن را مهار کند. در کنار این طبقه شهری , ایلات خودمختار نیز برای ادامه حکومت مطلقه قاجار ایجاد اشکال می نمودند و بدین گونه جریان های گوناگون زمینه را برای نهضت مشروطه فراهم کردند که در فصل بعدی نویسنده به آن می پردازد.

نظرات 5 + ارسال نظر
فرواک سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ق.ظ http://farvak.persianblog.ir

با همین ارتش کم و ضعف دولت چه ها که برسرمان نیامد...
هر کسی در هر زمان و منصبی یه تیکه از ثروت ایران رو کنده و با خودش برده....
تاریخ الانمون کی و چطور می خواد نوشته شه....

درخت ابدی چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ق.ظ http://eternaltree.persianblog.ir

یه نکته‌ی جالبی هست: تقویت ارتش‌سالاری و نبود مشروعیت.
جامعه‌ی ایران معمولا اسکیزوفرنیک و چندپاره بوده. همون نکته‌ای که قائد گفت: این‌جا هیچ خرده‌فرهنگی همدیگه رو قبول نداره.

منیره شنبه 30 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:23 ب.ظ http://rishi.persianblog.ir/

ممنون ...

ه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ

خوش به حالتون که دولر هم می خونین

حسین(گیلانی) شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ

سلام بر دوستان تاریخ خوان عزیزم.
خسته نباشید همگی. الان که دارم اینو می نویسم از شرم سرخ شدم. قرار نبود اینجوری بشه. اما...
راستش یه مدتی که با خودم درگیر بودم. بعد از اون با کار درگیر شدم.(درسته که معلمم اما فعلا کارمند اداری هستم. کارگزینی ! خودمم نمی دونم چه ربطی به زبان داره. به هرحال اینجا هستم و حجم کار زیاد شده و...) از یک طرف هم تصمیم گرفتم درس بخونم بلکه کارشناسی ارشد قبول شدیم و کم کم از شر این آموزشت و پرورشت خلاص شدیم. اگر خدا بخواد می خوام زبانشناسی بخونم. تا ببینیم که چه شود...
مخلص کلام اینکه چند وقتیه حسرت یه داستانی رمانی مقاله ای یا هر چیزی غیر از درس رودلم مونده. البته خدا روشکر زبانشناسی خودش بسیار زیباست و از خوندنش لذت می برم اما پروژه تاریخ خوانی و پروژه های دیگه رو زمین مونده. از دوستان هم غافل موندم و شرمنده ام .ولی سعی می کنم هر از گاهی وبلاگ رو به روز کنم تا لا اقل از یاد دوستان نرم.
برای شما آرزوی برقراری و پایداری می کنم.
دلم براتون تنگ شده خیلی...
یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد